آوردگاهِ عشق
سوختم من از عَطَش ، امشب تو بارانم بده
چون کویرِ تشنه ام ، آبِ فراوانم بده
مست کن حالِ مرا ، با جُرعْه مَی از ساغرت
نِکهتی از بویِ خود ، چون لاله زارانم بده
گشته ام آواره ای ، بی خانمان اندر پی ات
راهِ عشق و عاشقی ، در شامِ تارانم بده
روزگارِ این دلم ، سرد و زمستانی شده
در گُذر از انتظار ، فصلِ بهارانم بده
همچو مجنونم بشوقی ، تا رسم بر سویِ تو
جِلوه ای از رویِ خود ، چون گُلعُذارانم بده
من گِدایِ درگَهِ کویِ تو ام ، ای ماهِ من
همنشینی در جوارِ شهسوارانم بده
گشته ام اینک مُهیّا ، تا زنم دل را به بَحر
گویِ عشق از بهرِ وَصل ، در کارزارانم بده.
شاعرِ مُعاصر : داوودِ جمشیدیان ، مُتِخَلِص به مَجنونِ بختیاری
نوروزِ ۱۳۹۶
آتشینْ عشق...
ما را در سایت آتشینْ عشق دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : cavayeshereman0 بازدید : 166 تاريخ : شنبه 12 فروردين 1396 ساعت: 3:28